هوس زن گرفتن بهسرم زده بود. دوست داشتم وضع مالیِ خانوادهی همسرم پایینتر از خانوادهی خودم باشد، تا بتوانم زندگیِ بهتری برایش فراهم کنم. مادرم چنین دختری برایم در نظر گرفتهبود. نمیدانم این خبر چگونه به گوش رییسم رسید، چون به صرفِ نهار دعوتم کرد تا نصیحتم کند. اسم رییس من «عاصم» است، اما کارمندان به او میگویند «عاصم جورابی!»
سرِ ساعت به رستوران رفتم. رییس تا مرا دید گفت: «چون جوانِ خوب و نجیب و سربهراهی هستی، میخوام نصیحتت کنم».
بنظرم ایده ی برابری منطقی نیست.
مهم این است که همه جامعه از یکسری حداقل ها برخوردار باشند. تفاوت
اول ملت ها در برخورداری از این حداقل هاست. این حداقل ها در بعضی ملت ها طوری است
که کسی از گرسنگی نمیرد، در بعضی امکان تملک مسکن برای همه جامعه است.
تفاوت دوم ملت ها در کیفیت این حداقل هاست. در بعضی ملت ها، مسکنِ
حداقل، قوطی کبریت است ، در بعضی ملت ها این مسکنِ حداقل ، یک آپارتمانِ شایسته ی
زیست با همان قیمت است. ارزش افزوده ای که معمار ایجاد می کند دق
بنظرم ایده ی برابری منطقی نیست.
مهم این است که همه جامعه از یکسری حداقل ها برخوردار باشند. تفاوت
اول ملت ها در برخورداری از این حداقل هاست. این حداقل ها در بعضی ملت ها طوری است
که کسی از گرسنگی نمیرد، در بعضی امکان تملک مسکن برای همه جامعه است.
تفاوت دوم ملت ها در کیفیت این حداقل هاست. در بعضی ملت ها، مسکنِ
حداقل، قوطی کبریت است ، در بعضی ملت ها این مسکنِ حداقل ، یک آپارتمانِ شایسته ی
زیست با همان قیمت است. ارزش افزوده ای که معمار ایجاد می کند دق
دکوراسیون میکرو آپارتمان 22 متری
با توجه به رشد ج معیت در شهرها و طبیعتا افزایش نرخ
ملک، استقبال از آپارتمان های کوچک، افزایش یافته است. به طوری که طراحی و
ساخت آپارتمان های با متراژ کمتر از 50 مترمربع در بسیاری از نقاط جهان
افزایش یافت.
قابل
توجه است که طراحی چنین فضاهای کوچک با چالش زیادی همراه است؛ چرا که
نیازمند ایجاد فضا با حداکثر امکانات و بهره وری مناسب از فضا است.
واحد
مسکونی فوق با مساحت 22 مترمربع از طراحی منحصر به فردی برخوردار
کارآگاه جمله خودش رو به یاد آورد:
«این ماییم که باید سزای عملش رو کف دستش بگذاریم.»
این جملهای بود که وقتی همسر فرد مالباخته داشت گریه میکرد، بهش گفتم. یادم نمیآد تا اون لحظه به کسی قولی داده باشم. اما مظلومیت بیش از حد اون خانم وادارم کرد قول بدم که حتماً این پرونده رو هم مثل بقیه کارهام به انجام برسونم. با اینکه امکان نداشت هیچ کاری رو نیمه تموم گذاشته یا رها کرده باشم.
همین هم باعث شده بود که همکارام همیشه بگن تو با بقیه فرق داری. او
التهاب
چند هفته پیش، غروب، سوار ماشین شدم تا بروم پارک ساحلیِ نزدیک خانهمان، بلال بخرم. نمه بارانی میآمد. ریز ریز و یواش. چند دقیقه مانده بود به اذان و من گوشه ی صندلیِ عقب ماشینی کِز کرده بودم. سرم را تکیه داده بودم به شیشه ی مثلثیِ دودی و زل زدهبودم به بلورهای کوچکِ باران که زیر نور چراغهای تزیینیِ خیابان رنگ عوض میکردند. راننده آرام میراند و هر چند ثانیه یکبار برای آدمها که در حاشیه ی خیابان، منتظر ایستاده بودند بوق میزد که یا
دخترکی راه راه قسمت اول .
ادما تو زندگی در برخورد با دیگران رفتار و اخلاقهای متفاوتی از خودشون نشون می دن و به نوعی با محیط اطراف و اتفاقات پیرامونشون ارتباط بر قرار می كنن در واقعه هر كس اخلاق خاص خودشو داره
مثلا بعضیا می تونن خیلی خشك و جدی باشن مثل بابای خدابیامرزم انقدر خشك و جدی كه اگه یه شب با كمربند به جون مادربد بختم نمی یوفتاد شام از گلوش پایین نمی رفت
و یا خیلی شوخ طبع و بذله گو.............. مثل اقای كیهانی دربون شركت
حرافترین
درباره این سایت